عشقم ، نفسم ، زودی خوب شو ، باشه گلم !!!
دیروز مامان جون نفسم زنگ زد گفت که نفس تب داره و بیحال شده ، و البته لطف کرده بود نفس و پاشوره کرده بود. بعد از ظهر بهش قطره استامینوفن دادیم تبش اومد حدودای 38 و البته مدام بی تابی میکرد. قبل از افطار بردیمش دکتر . دکتر بعد از معاینه گفت که گلو و گوشش کمی عفونت کرده و دقیقا تو شروع بیماری آوردینش و احتمال داره که تبش دو سه روزی ادامه داشته باشه . لازم به ذکر هستش که مطب دکتر هم ...... کثیف شد . خوب نفس حق داشت اینقدر خانم دکتر اون چوب رو تو گلوش فرو برد که اونم هر چی شیر خورده بود ریخت کف مطب. نفسی بابا و مامان ، زودی خوب شو ، باشه !!!!! تو ماه پنهان منی/هم نفس و هم جان منی/برای زنده بودنم/دلیل و برهان منی ...